الفـ قافـ

سم رب الحسین اشفع صدر الحسین باالظهور الحجه

الفـ قافـ

سم رب الحسین اشفع صدر الحسین باالظهور الحجه

رَدعُ النَّفسِ عَن زَخارِفِ الدُّنیا ثَمَرَةُ العَقلِ؛

دورى از تجمّلات دنیا میوه عقل است.

امام علی علیه السلام

منوی بلاگ

سلام هیئت من

خوبی؟

چند وقتی ست میخواهم حرفی با تو بزنم

اما فرصتش پیش نیامد

حال که پیش آمده میخواهم خواهشی کنم

که از من ناراحت نشی و قهر نکنی

حرف این دل است

دلِ مرده ام...

بسم ا...

از اول که به تو پناه آورده بودم

تمام دلخوشی ام شده بودی

به خود میبالیدم

فکر میکردم ره صد ساله را طی کرده ام

فکر میکردم در قله ی بندگی جای دارم

فکر میکردم تو مرا محبوب خدا کرده ای

و هزارن فکر دیگر...

ببخشید این را میگویم

اما من از کاهی چون تو کوه ساخته بودم

فکر میکردم تمام خوبی ها در تو خلاصه میشود

اما امان از این دل غافل

حسرت روزهای باتو بودن را میخورم

حسرت روزهایی که میتوانستم به جای یک سینه زن خوب

یک بنده ی خوب باشم برای خدا

یک یار خوب باشم برای امام زمان

حسرت روزهایی که میتوانستم به جای یک مسئول خوب واحد ...

مسئول نماز های قضایم باشم

و یا یک مدیر لایق بر اعمالم باشم

حسرت روزهایی که میتوانستم به جای تباکی

به دنبال کمی معرفت و شناخت باشم

راه و رسم حسینی شدن را پیدا کنم

میبینی!

من با تو بودم

من هیئتی بودم

اما حسینی نشدم

اما دل امام زمانم رو بدست نیاوردم

زیرا تو به تنهایی مرا راضی کرده بودی

خیال میکردم روی قله ی قاف هستم

و خیلی دیر فهمیدم که پایین ترین درجه بندگی تویی

دلخور نشو از من

حال میفهمم که تو کوچک تر از آنی که میپنداشتم

یا ساده تر ببگویم

تو به اندازه ی تلنگری بیش نیستی

و شاید هم کمتر

تو کوچک ترین جامعه ی زندگی من هستی

یا بهتر بگویم یک زمین خاکی هستی برای تمرین،

و بعد بازی در زمین های بزرگتر...

حالا بهتر تو را میشناسم

از من دلگیر نشو

کسانی که تو را بیش از حد بزرگ میکنند

در بازی با زندگی پایشان میلنگد

در بندگی هایشان ضعف دارند

کمبود های خود را در تو میریزند

بلکه دردی دوا کنند

اما نمیشود!

هیئت من

تو مانند یک قرص مُسکن عمل میکنی

حالی که به من میدهی ساعتی است

نه دائمی!

بازهم میگویم

تو خوبی

اما نمیتوانی تمام زندگی من باشی

من تو را دوست دارم

چون بوی این دنیا را نمیدهی

چون حال و هوای روضه داری

چون حال و هوای مناجات داری

اما من میخواهم این حال و هوا، در تمام زندگی با من باشد

و تو فقط یادآور آن هستی

یا بهتر بگویم

مرا به روز میکنی برای ادامه ی آن حال و هوا

اما دلیلی بر تداوم آن نیستی

هیئت جان

من همه ی این ها را میگویم تا چهره ی واقعی ات برملا شود

نه اینکه تو را بد جلوه دهم

عددی نیستم

و تو هم به تنهایی نمیتوانی مرا عددی کنی

خلاصه کلامم این باشد

تو فقط یک هیئتی، نه کمتر نه بیشتر !


حرف برای گفتن زیاد است

اما میدانم دیگر حوصله ی مرا نداری

پس همینقدر بس باشد

آرزو دارم روزی را که به "حسینی شدنم" بیشتر توجه کنم

تا به حسینیه ها و هیئات!

ببخشید سرت را درد آوردم

انشالله بازهم میبینمت

اما با دیدی دیگر...


والسلام.



+در هیئات خوب ها زیادند! این را برای بدهایی چون خود گفته ام


نظرات  (۳)

مشقتو خوب نوشتی!
سرچشمه هیئت حسین است!
پاسخ:
اما حسینی نخواهد کرد!
گر گدا کاهل بود
تقصیر صاحب خانه چیست!؟
پاسخ:
این آب از سرچشمه گل آلود بود
به دنبال مقصر نیستم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">