شهر بزرگ

''هرچه شهرها بزرگ تر میشوند

دل های ما کوچک تر...!''

کلاس زندگی

''در کلاس زندگی
خدا همیشه حاضر بود و
ما اغلب،برایش غایبی رد کردیم!''

پر زدن

''خاطرات

مرا پر نمیدهد

تا خودت!''

دلسوزی

''و
گاهی دلسوزی ها از سره خشونت اند''

آزادی

آزادی همیشه به معنای ''پرواز'' نیست!
گاهی ''سقوط'' معنای آزادی را میدهد!
؛
سقوط از بندِ گناهان...

شوخی

''اکثرا حرفای دل را

پای شوخی میگذارن!''

غم!

''تا غمی نباشد

نمیشود غمی را درک کرد''

دانشگاه

جایی که ارزش ها لگد مال میشوند!

گاهی نداشتن!

حالا که دارمت، میفهمم
قدر نداشتنت را!

پی نوشت:
گاهی نداشتن خیلی چیز ها بهتر است
تا داشتنشان!

کعبه ی دل

''خانه ی خدا''
بین الحرمین است!

شانس!

آنان که میگویند ''ما شانس نداریم''

به ''تقدیر خدا'' اعتقادی ندارند!

والدین!

''بچه که بود دستش را میگرفتند
بزرگتر که شد دست درازی هایش را می دیدند..!''

گفتن از تو!

از ''تو'' گفتن لیاقت میخواست

که از من دریغ بود...!

گل

''اهل دل''

آب را گل نمیکند!

گمشده ی بدحجابها!

''معنای زیبایی را گم کرده است!

دخترک بدحجاب..''

بیمه!

''بیمه ی خداییم!
اما مزدش را
شرکت بیمه از ما میخواهد...''

دیر یا زود!

''چه زود گذشت

آن روز ها که دیر میگذشتند!''

فردا!

فردا معلوم میشود
کربلا خواهم رفت یا نه
دعا کنید
التماس دعا
التماس دعا

دل های بزرگ و کوچک

''دل های بزرگ''
طالب یک عشق اند و
''دل های کوچک''،
هزاران عشق دیگر...!

دلتنگی!

دلتنگ کسی نباش که به دلتنگی ات میخندد!