دست کشیدن

''دست به هر کاری میزنم
تا نشود روزی
که دست از تو بکشم...!''

بی مقدمه!

در کلاس مطرح شد

که چرا ضریح میسازند؟هزینه را صرف مشکلات خودمان کنیم!!

خُب بله!

عوضش پارتی های آخر هفتشون از واجباته!

به جا ضریح ، به زلزله زده ها کمک کنید!

؛

چرا نمیگید هزینه ی یک ماه لوازم آرایشتان را!

هزینه ی اون کافی شاپ ها...

هزینه ی اون پارک ها...

هزینه ی او پیکنیک ها...

چرا با این هزینه ها مدرسه نمیسازید؟

چرا به زلزله زده ها کمک نمی کنید!

از آن شب هایتان بگویید که هزینه ی 1 ماهه

یک خانواده رو خرجِ عشق و حالتان میکنید ..!

باشه! قبول

شب یلدا خرج نکنید

 ولنتاین نگیرید 

 پارتی برگزار نکنید 

هر هفته یه لباس جدید نخرید

و کمک به زلزله زده ها کنید!

همین!

پ ن:

میدانند که هرچه داریم از محرم و حسین(ع) است

میخواهند همه چیزمان(حسین)، را از ما بگیرند..!

نماز صبح

''نماز صبح''،
خودم مقابل خدا
اما
دلم تو رخت خواب!''

قبول باشه!

'این چه نمازیست!
که بعد از آن
حتی ''شیطان'' هم میگوید:
''قبول باشه!''

تاریکی دل

''آسمان''
شب هایش تاریک است
و این ''دل''،
اکثر اوقاتش ..!''

فرصت!

خدایا
من که از چشمانت افتادم
پس این همه فرصت برای چیست؟

خودمان!

''از آن باید ترسید که ارزش هایت

به دست خودت،بی ارزش شوند!''

نامه ای کوچک به خدا!

خدایا
خسته ام
خسته از این ارزش ها
که به دست دیگران بی ارزش میشوند
جبهه ی باطل علیه حق...
ظلمت را زیر نور آفتاب هم میشود حس کرد!
جهنم مقابل این خیابانها لنگ میاندازد
خدایا
رک بگویم خدمتت
این دنیا ، دیگر جای ''زندگی'' نیست...!
والسلام.

نفوذی!

''نفوذی'' به آن گویند
 که در ظاهر ''خدا ترس'' است
و در باطن ''شیطان نفس!''

سقوط آزاد

''سقوط'' با تـــــــــو
عین ''صعود'' است!

بدون شرح

'اینروزهـــا..

''بــــدون شــرح'' شده ام

حالم را از چهره ام دریاب!

جان !

''چه 'پراید' سوار شی
چه 'پرادو'
جان اگر جان باشد
دست خداست و بس...!''

سفره های ابالفضل

نمیدانم این زنان

سفره ی ابالفضل باز میکنند

یا خدایی ناکرده '' کازینو ''...!!!

بعد از مرگم!

جای خالیِ تو را

با یک ''دسته گل'' پر میکنند

و جای خالیِ مرا

با یک ''نفر دیگر'' !

این است فرق بین

''من'' و ''تو''

بهانه ی دوست داشتن

''بهانه ی من

برای دوست داشتن ''تو''

خودِ ''تو'' هستی

نه چیز دیگر...!

مرگی سخت تر مرگ!

''مرگ'' یعنی:

آنچیزی که از ''خوبی هایتان'' میمیرد;

هنگامی که ''زنده اید''!

بازهم میگویم!

خودت را درست کن...

اما نه با خراب کردن دیگران!

بهشت اینجاست نه آنجا!

میدونید ''بهشت'' کجاست؟

یه فضایِ چند قدم در قدم

بین دو کوهِ ''حسین'' و ''عباس''!

شنای گناهان

''میخواستم گناهان را غرق کنم...

چه کنم که خود،

یاد دادم به آنها

''شنا کردن را!''

آتش زدن گناهان..

خدایا !

'یاری ام ده به آتش بکشم

''گناهـــانم'' را!

'و نگذار، مانند آتشِ نَمرود

گلستانی شوم

برای ''گناهـــانم!''